مترجم: حمیدرضا رفعت نژاد



 

فیلمسازان درباره ی منتقدان چه می گویند

مارتین اسکورسیزی

* ساخت عصر معصومیت(1993) که تمام شد، منتقدان گفتند از اسکورسیزی انتظار فیلم پر جنب و جوش تری داشتیم! و این در حالی است که به نظر خودم عصر معصومیت به شدت پرجنب و جوش بود! ولی گفتم بسیار خب، کازینو (1995) را می سازم.دوباره گفتند: «اوه! وای! این هم که مثل رفقای خوب شده!» قبول! کازینو در همان فضای رفقای خوب است اما بیشتر با موضوع خود آمریکا و حتی هالیوود درگیر است تا چیزهای دیگر. نهایتاً شما شانسی برای پیروزی ندارید چون اصلاً قرار نیست آنها تحت هیچ شرایطی راضی شوند!

استنلی کوبریک

* تابه حال هیچ یک از فیلم هایم موفقیت چشمگیر و غافلگیرکننده ای پیدا نکرده. اعتبار و جایگاهم به آرامی به دست آمده. از آنجا که مردم خیلی از من تعریف می کنند، شاید این تصور پیش بیاید که کارگردان موفقی هستم، اما هیچ کدام از فیلم هایم نظر مثبت منتقدی را به دنبال نداشته است و هیچ وقت فیلم بلاک باستری نساخته ام.
* از همان ابتدای کار فیلمسازی، آثارم منتقدان را جبهه بندی کرده است: آنهایی که فکر می کردند فیلمم عالی است و جبهه ی دیگری که فکر می کردند نکته ی مثبت قابل ذکری ندارد. اما ذهنیت منتقدان بعد از مدتی تغییری اساسی کرده و نظرها مساعد شده. مثلاً کسانی که در زمان اکران فیلم، حسابی به آن حمله کرده بودند، سال ها بعد، همان اثر را در فهرست بهترین فیلم های عمرشان قرار داده اند. اما مسلم است که هیچ گاه ارزش نهایی و تاریخی هیچ فیلمی با ریویوهایی که منتقدان نوشته اند مشخص نمی شود، بلکه این که فیلم چقدر مردم را تحت تأثیر قرار داده و این که در گذر زمان چقدر درباره ی آن صحبت شود، روشن کننده ی ارزش اثر است.

وودی آلن

* چندان اهمیتی به قضاوت دیگران نمی دهم چون اگر این را که «فلان جایزه حقت بوده» قبول کنی، می بایست این را هم که « فلان جایزه حقت نبوده» قبول کنی.
* هیچ وقت از این که استقبالی از فیلمم نشده ناراحت نشده ام، برعکس، اگر از فیلمم تعریف شود هم چندان ذوق نمی کنم. این به آن معنا نیست که آدم بدقلقی هستم، به هیچ وجه، بلکه ماجرا اینجاست که اصولاً هیچ کدام از طرفین را چندان جدی نمی گیرم.
* من ریویومحورم! ممکن است با کسی برخورد کنی که از فیلم خوشش آمده و یک ریویوی مثبت بر آن نوشته که می تواند به درد بخورد. خیلی از کارگردان ها هستند که ریویومحور نیستند و اهمیتی نمی دهند که چه کسی چه چیزی گفته! چرا که مخاطبان خاص خودشان را دارند؛ برای مثال مرد عنکبوتی(2002) اما برای من چیزی که اهمیت دارد این است که نویسنده ی ریویو کیست!

فرانسیس فورد کاپولا

* خیلی ها فیلم هایم را نقد کرده اند اما هیچ کدام به مشکل اصلی اشاره نکرده اند! این که فیلمساز شلخته ای هستم!
* اگر همه چیز فیلم رو به راه باشد، هیچ کس متوجه اشتباهاتش نمی شود، اما اگر این طور نباشد، تنها چیزی که متوجهش می شوند همان اشتباهات است!

استیون اسپیلبرگ

* [ در واکنش به اکران فیلم جدید] کاملاً می روم توی کما! نه رادیو،‌ نه تلویزیون، نه اینترنت، و نه هیچ روزنامه ای! فقط و فقط دانستن یک چیز برایم مهم است و آن هم این که کی دوشنبه ی بعد از اکران می رسد؟
* من همیشه این سیاهی را در فیلم هایم داشته ام اما به نظرم هیچ گاه مردم سعی نکردند آن را بفهمند، زمانی هم که احساس کردند به طور ناگهانی نیمه ی تاریکی از ذهنم را در فهرست شیندلر رو کرده ام هم به این فکر نیفتادند. وقتی منتقدان درباره ی نیمه ی تاریک من اعتراض می کنند پیش خودم فکر می کنم: نکند واقعاً منظورشان سایه های فیلم است!

جرج لوکاس

* اگر می خواهید با منتقدان دربیفتید باید پوست کلفتی داشته باشید. به شخصه آدمی هستم که خودم، خودم را نقد می کنم و دوستان زیادی دارم که هرکدام یا کارگردان اند یا نویسنده و یا افرادی هستند که دستی در این حوزه دارند و به آنها اعتماد دارم. از آنها می خواهم که به شدت نقدم کنند و به نظراتشان باور دارم چون به شدت فکر شده و قابل اتکاست. همچنین همه ی آنها را شخصاً می شناسم و خط فکری شان را می دانم، با سلیقه شان آشنا هستم و می توانم بگویم: فلان چیز برای آنها خوب است ولی به کار من نمی آید!
* نقد فنی به شدت مفید است اما به شرطی که از جانب اطرافیانتان باشد.
* عده ی خیلی کمی منتقد وجود دارد و به ندرت پیش می آید که منتقدی تحلیلی موشکافانه بر یک فیلم بنویسد! ارزش خواندن نقد وقتی است که حرف ظریف و جالبی برای گفتن داشته باشد، اما جامعه ی مطبوعاتی همیشه در دنیایی از هیاهو و لفاظی زندگی می کند: فروش روزنامه و فروش کتاب، همه از راه خراب کردن است!
* آنها چیزی را نقد و تحلیل نمی کنند، نابود می کنند! آن هم برای یک تیتر جنجالی، یا متقاعد کردن مردم که محصولشان را بخرند!

ام نایت شیامالان

* این طبیعت بشری است! 26 نفر عاشق فیلم اند و نفر بیست و هفتم از آن متنفر است؛ فکر و ذکرتان می شود همان نفر بیست و هفتم!

هوارد هاکس

* یک بار منتقد مطرحی نوشت: « این تنها فیلم هاکس است که بویی از واقعیت نبرده!» برایش نامه ای نوشتم و گفتم: «هر کوفتی که در این فیلم دیدی واقعی بود!» کسانی را که دستشان در این کار بود می شناختم. اینجا دقیقاً جایی بود که واقعیت عجیب تر از داستان بود!

مایکل پاول

* [ بعد از چشم چرانی(1960)] وقتی که منتقدان تنها گیرم آوردند [ پس از جدایی از امریک پرسبرگر]، با شعف بسیار قطعه قطعه ام کردند و روی جنازه ام بالا و پایین پریدند!

لوئیس بونوئل

* نظرم را درباره ی هنر نپرسید چون نظر خاصی ندارم! دغدغه های زیبایی شناسانه همیشه نقش نسبتاً کمی در زندگی ام بازی کرده، به همین دلیل است که وقتی منتقدی از «رد قلم» من حرف می زند، خنده ام می گیرد!

فرانسوا تروفو

* بالاخره روزی فیلمی می سازم که منتقدان خوششان بیاید، البته در صورتی که بخواهم پولم را دور بریزم!
دو نگاه مختلف به فیلم وجود دارد: یکی از دید کارگردان و یکی از دید منتقد. به عنوان یک ناظر معمولی، یکی آن را به مثابه ی دارویی می داند که قرار است مصرف کند و محو تصویر می شود و سعی نمی کند تحلیل کند. اما منتقد می بایست فیلم را در 15 خط خلاصه کند! این کار، او را وامی دارد تا ساختار فیلم را درک کند و منطقاً نظرش را توجیه کند!

والت دیزنی

* به رضایت منتقدان اهمیتی نمی دهم، بلکه همه ی تلاشم را می کنم تا مخاطبان را راضی کنم!

بیلی وایلدر

* (درباره ی تک خال در حفره) تقریباً مورد حمله ی همه ی روزنامه ها قرار گرفتم! از فیلم متنفر بودند! گفتند عیب جویانه بود! به درک که عیب جویانه بود! درباره ی یک سانحه ی هوایی می شنوید و می روید تا از نزدیک ببینید، اما نزدیک آن هم نمی توانید بشوید چون صدها نفر قبل از شما آنجا را اشغال کرده اند و تکه های هواپیما را برای یادگاری برمی دارند! وقتی ریویوهای وحشتناکی را که درباره ی تک خال در حفره نوشته شده بود خواندم، یاد وقتی افتادم که داشتم از بولوار ویلشایر رد می شدم و با یک صحنه ی تصادف اتومبیل مواجه شدم. یک نفر به شدت آسیب دیده بود، ترمز کردم تا کمکش کنم که دیدم یک نفر از ماشینش به سرعت پیاده شد و شروع کرد به عکس گرفتن! گفتم:« بهتره یه آمبولانس خبر کنی!» گفت:« دکتر خبر کنم؟! گور باباش! الان باید برم دفتر لس آنجلس تایمز! باید عکس رو برسونم، الان عکس رو انداختم و همین الانم باید برسونم به دفتر مجله!» اما وقتی این را در یک فیلم بگویی، منتقدان فکر می کنند که زیاده روی کرده ای!
* مخاطب هیچ وقت اشتباه نمی کند! ممکن است یکی از آنها ابله باشد ولی صد نفر ابله با هم در یک اتاق تاریک! این دیگر نبوغ منتقدانه است!

دیوید لین

* هیچ وقت گوشم بدهکار نصایح این به اصطلاح « منتقدان» نیست، که بخواهند به من یاد بدهند چگونه کلوزآپ یک فنجان چای را بگیرم.

کوئنتین تارانتینو

* وقتی 15 ساله بودم چیزی در تلویزیون دیدم که زندگی ام را عوض کرد: پالین کیل! منتقد نیویورکر. در آن برنامه ی صبح تلویزیون و در مقابل پل اسنایدر او حاضر نبود یک قدم از نقد جنجال برانگیزش درباره ی هجوم ربایندگان جسم(فیلیپ کافمن، 1978)عقب نشینی کند. با خودم فکر کردم« این زن وحشی دیگر کیست؟» و به سرعت رفتم که کتاب یا کتاب هایش را پیدا کنم. او در این که زیبایی شناسی ام را بهتر کنم همان قدر کمکم کرد که یک کارگردان بزرگ ممکن است به آدم کمک کند. من که هیچ وقت مدرسه ی فیلمسازی نرفتم اما توی ذهن من اگر هم مدرسه ی فیلمسازی وجود داشت، استادش او بود.
* بالاخره موفق شدم به این خودشناسی برسم که ریویوهای پالین کیل بر فیلم های گدار را بیشتر از خود آثار گدار دوست دارم!
* همه ی مشکلم با قضیه ی وام گیری از آثار دیگران اینجاست که ریویونویس ها جدا از نقد فیلم، سعی می کنند همه جور تحلیلی به من بچسبانند! هر بار که ریویویی روی یکی از فیلم هایم می نویسند، انگار می خواهند با یک استاد بزرگ شطرنج بازی کنند؛ همه ی ارجاعاتی را که به ذهنشان می رسد، که نصف بیشترشان هم من درآوردی است، به کار می گیرند و از این چماقی می سازند که با آن توی سرم بزنند!

سسیل ب. دمیل

* هربار فیلمی می سازم، درک منتقدان از سلیقه ی مخاطب توده ی آمریکایی 10 درصد افت می کند!

پیتر گرینوی

* به نظرم یک فیلمنامه نویس متوسط به اندازه ی 10 منتقد می ارزد! منتقدها مثل دختران ترشیده و مغرور و نازایی هستند که در بخش زنان و زایمان زندگی می کنند!

میکل آنجلو آنتونیونی

* برخی اوقات مجله ای برمی دارم و خواندن نقدی را شروع می کنم و اگر خوشم بیاید تا آخرش را می خوانم. آنهایی را که به راحتی تعریفم را می کنند دوست ندارم چون درست استدلال نمی کنند.آنهایی هم که به آثار من حمله می کنند، به قدری استدلال های ضد و نقیض به کار می برند که مرا گیج می کنند! گاهی فکر می کنم اگر بخواهم به حرف های یکی از آنها گوش کنم، نظر دیگری را زیر پا گذاشته ام!

اینگمار برگمان

* همشهری کین، فیلم مورد علاقه ی منتقدان و گل سرسبد همه ی نظرسنجی ها، به نظرم به شدت خسته کننده است! علاوه بر این، همه ی بازی های فیلم هم بی ارزش است! حجم احترامی که به این فیلم گذاشته می شود برایم غیرقابل درک است!
* هیچ وقت هیچ چیزی از آثار گدار دستگیرم نشده! کاملاً ساختگی، با روشنفکری متظاهرانه و کاملاً بی جان. از نظر بصری هیچ جذابیتی ندارد و بی نهایت خسته کننده است. گدار لعنتی حوصله ی آدم را سر می برد و فیلم هایش را برای منتقدان می سازد!
منبع: نشریه همشهری 24، شماره 5.